زولیخا تبت
چکیده
اگر متون پاسکال کینار بلافاصله قابل تشخیص هستند، اول از همه به این دلیل است که آنها لذت خوانشی بیسابقه به خواننده میبخشند، خوانش نوشتاری تأمل برانگیز که در آن موضوع از طرق مختلف به تکههای ...
بیشتر
اگر متون پاسکال کینار بلافاصله قابل تشخیص هستند، اول از همه به این دلیل است که آنها لذت خوانشی بیسابقه به خواننده میبخشند، خوانش نوشتاری تأمل برانگیز که در آن موضوع از طرق مختلف به تکههای کوچک کاهش مییابد. نویسنده با به مسئلهسازی در زمینۀ داستان در قالب روایتهای کوتاه یا حتی در قالب داستانهای فلسفی، هیچگاه به چالش کشیدن خواننده را متوقف نمیکند، و خوانشهای ممکن را به او پیشنهاد میکند تا از آن نشانهای بر متأخر بودن بسازد. با درخواستهای خود برای مشارکت در ساخت معنایی که در پسزمینه مخفی شده، مطمئناً نویسنده خود، در ساخت و ساز این متن که بر خلاف انتظار زنجیرۀ زمانی/زبان را در جستجوی مبدأ میشکند. ما در اینجا سعی داریم از خلال متون این نویسنده، چندین نشانۀ گفتمانی ادبیات متأخر را برشماریم، به ویژه نشانههای سوژه که بازگشتی قدرتمند دارد اما سوژهای مجزا، مرکب و مختص به دورۀ متأخر. رویکرد نظری عمدتاً به نتایج تحلیل گفتمان پیشرفتۀ منگنو، شرودو، بلانکمن تکیه میکند.